رجال زدگی در عرصه دین و معرفت، ضد تحقیق و اجتهاد است
نوشته شده توسط : حسين همتي
این نحوه برخورد مدعیان تحقیق و تعقل و استدلالِ مدافع فلسفه و عرفان که عده ای از رجال را در مسند و مصدر حجیت نشانده و بحث و گفتگو در باره آرای آنان را غیر مجاز و ذنبی لایغفر می دانند، جای بسی تامل دارد. از ابتدایی ترین و بدیهی ترین اصول مکتب تشیع و مذهب اهل بیت علیهم السلام این است که منابع و مصادر قابل استناد و دارای حجیت در اصول و فروع دین عبارت است از قران، سنت، عقل (و بنا بر قولی هم اجماع که البته حجیت آن در ربط و اتصال با سنت معنا می یابد). افزون بر این مصادر، هیچ امر دیگری از جمله مکاشفه و شهود و آرا و اقوال و آثار بزرگان و عباد و زهاد ـ به هر مقدار که بزرگ و مشهور و صاحب نام ـ باشند، ذره ای حجیت نداشته و لا یسمن و لا یغنی من جوع. اصولا سیره همه علمای تشیع نیز از آغاز عصر غیبت تا کنون بر همین منوال بوده است که هیچ عالم بزرگ و محترم و صاحب نامی را از نقد مصون نمی دانسته اند و هیچ شاگردی حق بررسی نقادانه آرای استاد و اساتید خود را از خویش سلب نمی کرده است. شیخ صدوق از بزرگترین و محترم ترین شخصیت های تشیع است اما با این حال بلافاصله برخی آرا و نظراتش توسط شاگردش شیخ مفید مورد نقد قرار می گیرد. خود شیخ مفید از با عظمت ترین و محترم ترین عالمان شیعی به لحاظ وسعت و عمق و تنوع دانش هایش از یک سو و از سوی دیگر به خاطر عنایت ويژه ای که از سوی حضرت بقية الله الاعظم ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ نسبت به وی شده است،[1] می باشد اما این امر هرگز مانع نقد برخی از آرای او توسط عالمان بعدی شیعه از جمله مرحوم علامه مجلسی نبوده است. اساسا تفقه و اجتهاد در شیعه معنایی جز این ندارد که پیوسته آرا و انظار بزرگان و عالمان غیر معصوم در اصول و فروع دین با محک و میزان مصادر حجیت ـ که نام بردیم ـ نقد و بررسی شود و فقیه و مجتهد، نظری را که در سیر تحقیقی و اجتهادی خود دارای استناد قوی تر و دقیق تر می داند، اتخاذ کند اما این که امروز شاهد هستیم آرا و انظار و آثار فلسفی و فقهی و کلامی و تفسیری و اجتماعی و ... برخی از عالمان ـ هر چند بزرگ و محترم و مخلص و مشهور و صاحب نام ـ غیر قابل خدشه و نقد قلمداد می شود و شخصیت علمی آنان تالی تلو معصوم و بلکه به قول ظریفی نظرات آنان گاه حاکم و بل وارد بر احادیث و روایات مستند و محکم معصومین قلمداد می شود، پدیده ای بس شگفت است که باید آن را زنگ خطری برای اجتهاد و فقاهت و آزاد اندیشی نهادینه شده در تشیع دانست. مهمترین عنصر حقانیت شیعه در این است که خویش را مطیع عصمت اعم از قران و عترت و عقل برهانی می داند (هر چند این اطاعت در دوران غیبت معصوم علیه السلام با کاستی ها و مشکلاتی روبرو است که باید در جای خود بدان پرداخت) و ذره ای برای آرا و انظار و دریافت های شخصی بی استناد حتی اگر متعلق به صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و صحابی اهل بیت علیهم السلام باشد و یا متعلق به بزرگترین و نام آورترین عالمان خود باشد، ارزشی (به مفهوم سندیت و حجیت داشتن) قائل نیست، حال اگر کسانی در روزگار ما در صدد باشند که آرای برخی از عالمان صاحب نام را به مثابه نظراتی خدشه ناپذیر و غیر قابل بحث و گفتگو قلمداد کنند و هر کسی را که به این حریم نزدیک شود، در تنگناهای تبلیغی و سیاسی قرار دهند، بدون شک تحجری خطرناک و بدعتی تحقیق سوز است. این تصور که فهم اسلام و تشیع با چند عالم صاحب نام معاصر به تمامیت خود رسیده است و نباید احیانا از آراء و انظار آنان عبور و یا آنها را نقد و رد کرد، هیچ نسبتی با عقلانیت و حقیقت تشیع ندارد. شیعه سرمایه و گنجینه ای به نام قران و عترت و عقل برهانی اشراب شده از تعالیم و ارشادات عقلانی اهل بیت علیهم السلام در اختیار دارد که اجازه نمی دهد در عرصه تفقه و دین شناسی تحت الشعاع هیچ امر دیگری قرار بگیرد. مصیبت آنجاست که این معصوم سازی تحقیق سوز و عقلانیت ستیز عمدتا در عرصه دفاع از فلسفه و عرفان یونانی زاده ای رخ می دهد که ضروریات مذهب و تشیع و بلکه ادیان الهی را به چالش گرفته است و از ما می خواهد تا چشمان فهم و عقل خدادادی مان را بر انبوهی از نظرات و عقاید غیر برهانی و غیر وحیانی نظیر وحدت وجود (عینیت خالق و مخلوق) و ازلیت عالم و جبر گرایی و انکار شرک و کفر (و به تعبیر امروزین آن پلورالیسم عقیدتی)[2] و پذیرش تناقض و عقل ستیزی[3] و سوفسطایی گری[4] و ... ببندیم و مقلدان بی حجت کسانی شویم که علی رغم حسن نیت و حق طلبی شان به ورطه شبهات و اندیشه هایی غلط افتاده اند. البته در اینجا از سر انصاف باید از سعه صدر و آزاد منشی علمی و تحقیقی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله نام ببریم که بارها دعوت به آزاد اندیشی نموده و گشودن باب گفتگوهای علمی را پیوسته ترغیب و تشویق کرده اند و حتی در نشستی با دانشجویان، صریحا و متواضعانه به آنان حق می دهند که در مباحث و موضوعات علمی و کارشناسانه، نظرات و دیدگاه هایی احیانا متفاوت با ولی فقیه داشته باشند اما افسوس که این وسعت نظر و آزاد اندیشی وقتی به دست آنانی می رسد که باید کرسی های بحث و گفتگو را بر پا سازند، به دلیل آن که فضای فکری و ذهنی خود را تبلور اسلام ناب و منزل پایانی! فهم اسلام می دانند، هیچ انگیزه ای برای تحقق این رهنمود رهبری ندارند و ترجیح می دهند مبانی و اندیشه های عاری از طراوت و بعضا بلا موضوع شده و یا به بن بست رسیده خود را در مجلات و کتابها و تریبون های در اختیار خود تکرار کنند و ذره ای هم نگران این همه رخوت و خمودی و کسالت در فضای فکری و نظری جامعه نباشند. در پایان این مقال به آیات و روایاتی اشاره می کنم که به صراحت ما را از تقلید[5] غیر معصوم در عرصه های نظری و اعتقادی و نیز در عرصه های عملی ـ اگر مرجعیتی بدون اتصال به مصادر حجیت باشد ـ باز می دارند و ما را به سرچشمه های حجیت و استناد رهنمون می سازند: ـ يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا[6] {روزی که صورتهايشان را در آتش بگردانند ، می گويند : ای کاش خدا و رسول را اطاعت کرده بوديم و گفتند : پروردگار ما! از سروران و بزرگان خود اطاعت کرديم و، آنان ما را گمراه کردند.} آیه فوق بیانگر این موضوع است که نه تنها اطاعت بی دلیل و بدون حجت از بزرگان و صاحب نامان غیر معصوم ـ به صرف بزرگ و صاحب نام بودن ـ و رها کردن اطاعت از خداوند و رسول، ارزشی ندارد بلکه می تواند موجب جهنمی شدن انسان شود. ـ قال الصادق علیه السلام:‏ إياكم و التقليد فإنه من قلد في دينه هلك إن الله تعالى يقول‏ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»‏ فلا و الله ما صلوا لهم‏ و لا صاموا و لكنهم أحلوا لهم حراما و حرموا عليهم حلالا فقلدوهم في ذلك فعبدوهم و هم‏ لا يشعرون.[7] {امام صادق علیه السلام فرمود: از تقلید بر حذر باشید که هر کس در دینش تقلید کند هلاک خواهد شد. خداوند می فرماید: " یهودیان و مسیحیان دانشمندان و راهبان خود را به جای خداوند به ربوبیت و خدایی گرفتند" سوگند به خدا اینان در برابر آنان نماز نخواندند و برای آنان روزه نگرفتند بلکه دانشمندان و راهبانشان حرامی را برای آنان حلال و حلالی را حرام کردند و اینان [بدون هیچ استناد و حجیتی و صرفا به دلیل صاحب نام و مشهور بودن و ...] از آنان تقلید کردند و بدون آن که خود بدانند در واقع آنان را پرستیدند.} ‏ قال الصادق علیه السلام: من أخذ دينه من‏ أفواه‏ الرجال‏ أزالته الرجال و من أخذ دينه من الكتاب و السنة زالت الجبال و لم يزل[8]‏ {امام صادق علین السلام فرمود: هر کس دینش را از دهان رجال{و آراء و نظرات بی سند و حجیت آنان} بگیرد، همان رجال یا رجالی دیگر او را از دینش زائل و خارج می کنند اما آن کس که دینش را از قران و سنت معصوم بگیرد، کوهها از پا در می آیند اما او در دین و اعتقادش استوار خواهد ماند.} َامیر المؤمنین علیه السلام: إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ وَ اعْرِفِ‏ الْحَقَ‏ تَعْرِفْ‏ أَهْلَه[9]‏ {امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: دین خدا با رجال شناخته نمی شود بلکه با حجت و دلیل و نشانه حق شناخته می شود. پس حق را بشناس تا اهل حق را به درستی بشناسی} قال الصادق علیه السلام: ایاک آن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی کل ما قال[10] {امام صادق علیه السلام فرمود: بر حذر باش از این که فردی غیر معصوم را نصب العین خویش قرار دهی و هر آنچه را که گفت (بدون حجت و دلیل) مورد تایید و تصدیق قرار دهی} -------------------------------------------------------------------------------- پی نوشتها: [1] . طبرسی، احتجاج، ج 2 ص 497 [2] . بر اساس نظریه وحدت وجود در عالم شرک و کفری وجود ندارد و پرستش هر اله و معبودی عین پرستش خداوند است و از همین رو شبستری در گلش راز می گوید: مسلمان گر بدانستی که بت چیست ـ یقین کردی که دین در بت پرستی است . لاهیجی شارح گلشن راز در شرح این بیت می گوید: «اگر مسلمان که قائل به توحید است و انکار بت می نماید، بدانستی و آگاه شدی که فی الحقیقه بت چیست و مظهر کیست و ظاهر به صورت بت چه کسی است، بدانستی که البته دین حق در بت پرستی است. بت را هم حق کرده و آفریده است و هم حق گفته که بت پرست باشند...و هم حق است که به صورت بت ظاهر شده است...چون فی الحقیقه غیر حق موجود نیست و هر چه هست حق است.» (لاهیجی، شرح گلشن راز، ص 641 ) [3] . ابن عربی نظریه وحدت وجود و عینیت خدا و خلق را متناقض و بر خلاف عقل می داند اما در عین حال می گوید بر اساس دریافت قلبی و دلیل نقلی شرعی به آن معتقد می شویم!! (رجوع کنید به مقاله: قاسم کاکایی، نظریه وحدت وجود و برهانی بودن آن از نظر ابن عربی و ملاصدرا، فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، شماره اول ، پاییز 87) و این البته دلیلی واضح بر عقل ستیزی عرفان ابن عربی و حکمت متعالیه ستایشگر ابن عربی است. آیت الله حسن زاده آملی در شرح فصوص ابن عربی می نویسد: «خلاصه این که از جهت عقل نظری شئ واحد نمی تواند در عین علت بودن معلول هم باشد اما از منظری دیگر که فوق حکم عقل است و آن حکم کشف و شهود است ذات الهی مجمع اضداد و متصف یه ضدین و جامع نقیضین است ... و ذات باری ... هم علت است و هم معلول.» (ممد الهمم ص 493) [4] . ابن عربی می گوید: الحضرة الوجودية إنّما هي حضرة الخيال ثم تقسم ما تراه من الصور إلى محسوس ومتخيل، والكلّ متخيّل... ولا يقرب من هذا المشهد إلاّ السوفسطائية. {حضرت وجود حضرت خیال است و آنچه از صورتها می بینی به محسوس و خیالی تقسیم می شود اما کل آن خیال است..... و جز سوفسطاییان به این حقیقت رهنمون نمی شوند.} [5] . روشن است که مساله تقلید از فقیه جامع الشرایط در فروع فقهی، ادله و استنادات نقلی و عقلی خود را دارد و نوشته ما ناظر به نفی آن نیست. [6] . احزاب / 66 و 67 [7] . شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص 72 [8] . همان منبع [9] . شیخ مفید، امالی، ص 5 [10] . کافی، ج 2 ص 298 منبع: سرمقاله هشتمین شماره فصلنامه سمات


:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , ,
:: بازدید از این مطلب : 628
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 6 مهر 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: